در میان هیاهوی کنسولهای نسل جدید و عرضه بازیهایی با بودجه عظیم، آثار مستقل کوچکی هم عرضه شدهاند که بدون توجه به مسیر اصلی بازار دارند کار خودشان را میکنند. یکی از همین بازیها Sir Lovelot هست که با وجود کاستیهایش خیلی سرگرمکننده است. یک بازی ده دلاری که پتانسیل این را هم دارد که به سرویسهای اشتراکی بازی بپیوندد تا قدرش بیشتر دانسته شود.

بگذارید اول کمی در مورد روند بازی و سازوکارهای آن توضیح دهم. این عنوان، یک سکوبازی اکشن دو بعدی است که سکوهای آن دقیق طراحی شدهاند. یعنی، کوچکترین حرکت بیجا میتواند به شکست شما بیانجامد و باید خیلی ریزبین و سریع باشید؛ همچنین دشمنان هم با یک ضربه شما را ناکار میکنند. البته این اصلاً اشکال ندارد، در واقع بازی به قدری سریع است و موانع و خطرات تند و تیزی دارد که مردن و از اول آمدن در آن خیلی طبیعی محسوب میشود.
درست به مانند بازیهای دارک سولز که باید از هر شکست خود درس بگیرید، در این بازی هم هر شکست، شما را اندکی به غلبه بر مانع پیش رویتان رهنمون میسازد. بهخصوص که مراحل، طراحی کوچکی دارند و شما سریعا دوباره به جایی که در آن شکست خوردید میرسید. هر مرحله شامل معدود بخش مجزای کوچک است که هر بار شکست بخورید به ابتدای همان بخشی که در آن بودید برمیگردید. در واقع، مراحل آنقدر کوتاه هستند که اگر به دنبال جمع کردن سکه و پیدا کردن راه مخفیها نباشید خیلی زود تمام میشوند. اگر بخواهید قشنگ در مراحل بگردید، راه مخفیها را پیدا کرده و آیتمهای جمع کردنی را تماماً بهدست آورید شاید کلاً بازی چهار ساعت به طول بیانجامد. خود من چندان توجهی به کارهای اضافی بازی نداشتم و در حدود دو ساعت آن را تمام کردم.

سختی بازی Sir Lovelot شیب ملایمی دارد که فقط در مراحل پایانی خیلی چالشبرانگیز میشود و آن هم به خاطر این است که بازی، شما را مجازات سنگینی نمیکند. یعنی اگر مثلا دری را باز کنید و بعد شکست بخورید، وقتی به ابتدای مرحله باز میگردید آن در باز میماند. این قاعده برای از بین بردن دشمنان هم صدق میکند.
در این میان، یک نکته مهمی که به ذهنم میرسد و لازم میبینم به آن اشاره کنم مشکل ریتم بازی است. گفتیم بازی با شیب ملایمی سخت میشود، یعنی به تدریج با پیشرفت در مراحل، موانع و دشمنان جدید و پرتعدادتری را شاهد خواهید بود. این موجب میشود که هرچه جلوتر میروید، بازی سریعتر و هیجانانگیزتر شود. اما متأسفانه میان این همه بپر بپر و جاخالی دادن از خطرات، بازی Sir Lovelot بخشهای زیر آب را معرفی میکند. مراحلی که زیر آب هستند موجب کند شدن حرکت شما میشوند و هیجان بازی را میخوابانند؛ بهخصوص که شخصیت شما زیر آب نفس هم کم نمیآورد و آرام و راحت میتوانید در آب شنا کنید.
البته بازی خیلی دشمنان مهمی ندارد و سختترین آنان هم یک دانه غول آخر بازی است که به راحتی شکست میخورد. دشمنان در این بازی، بیشتر نقش مزاحمی بیدست و پا را بازی میکنند. چالش اصلی در این بازی همین است که بتوانید تمام مراحل را صد در صد در سریعترین زمان ممکن به اتمام برسانید. این کار هم در نوع خودش جذاب است اما متأسفانه بازی هیچ سیستم ردهبندی آنلاینی ندارد که بتوانید به کمک آن، امتیازهایتان را به رخ دیگر بازیکنان دنیا بکشید.

یک ویژگیای که دوست داشتم در این بازی ببینم امکان ساخت مرحله بود. اینگونه بازیها اگر امکان ساخت مرحله را در اختیار مخاطب قرار دهند به خاطر مکانیکهای سادهای که دارند برای افراد خلاق جذاب هستند. عدم وجود این ویژگی را نمیشود یک ضعف دانست اما جای خالیاش حس میشود.
در آخر خوب است به موضوع داستان بازی هم اشاره کنم. حقیقتاً آخر مطلب دارم به این موضوع اشاره میکنم چون داستان در این بازی هیچ اهمیتی ندارد اما به هر حال در نوع خود هجو جالبی دارد. حتماً شما هم با این افسانه اروپایی آشنایی دارید که دخترکی در برجی مرتفع زندانی شده و شاهزاده یا شوالیهای قصد نجات او را دارد. داستان این بازی همین است و کاراکتر اصلی شما، شوالیهای است که قصد نجات شاهزاده خانم را دارد، اما نه یک شاهزاده خانم! او در هر مرحله، گل و جواهرات و … جمع میکند و با اهدا به شاهزاده خانمهای متنوع آنان را خوشحال میکند. این هجوی نسبت به قصههای قدیم اروپایی، عشقهای امروزی و البته سادگی ما آدمهاست که با یک گل و هدیهای گول میخوریم!
در مجموع، بازی Sir Lovelot اثری کوچک، کوتاه، بامزه و با گرافیکی ساده اما باحال به همراه روندی خیلی سرگرمکننده است که میتواند ساعاتی شما را جذب خود کند، اما با ده دلار میتوان بازیهای بهتری را هم خرید.
این نقد توسط نسخه اختصاصی که بازیساز در اختیار ما قرار داده، انجام شده است.
نقاط قوت:
- بامزه بودن موضوع و گرافیک هنری بازی
- سکوبازی دقیق، سریع و سرگرمکننده
نقاط ضعف:
- سادگی و کوتاهی مراحل بازی
- عدم وجود داستانی معنادار
امتیاز: ۶.۵ از ۱۰
چه گرافیک خوبی داره
همین یه ذره میگی از داستانش هم جالبه
داستانش پایان خوبی داره پس ….
ترکیانه میشه :d